يک قطره اشک گوشه چشم
بهت گفتم : اين ديگه چيه؟
روت بر گردوندی و گفتی هيچی.
گفتم:خودم ديدم که گريه کردی.
گفتی:نه.اين که اشک نيست
گفتم اگه اشک نيست پس چيه؟
گفتی اين عشقه.
گفتم عشق چيه؟
خيلی مهربون شده بودی.
نگاه کردی تویچشمام!
گفتی:عشق يعنی خاطره.
گفتم:خا طره چيه؟
گفتی يعنی خاطره اولين بار که ديدمت.
يادت هست؟
گفتم :عشق حقيقی که يک لحظه
نيست.خا طره اولين ديدار
یک لحظه بود و تموم شد.
گفتی :ديدی اشتباه کردی!
عشق يعنی تکرار خاطره اولين
ديدار.که تا آخر عمر توی ذهن
می مونه و مدام تکرار ميشه.
حالا توی چشمات نگاه میکنم و
يک قطره اشک آهسته ازگوشه
چشمام پايين مياد
این بـــــار
فقـط می گــویم:
ببیـن!
من
خستــه ام..
کمی آراممـ کــــن...
همـیـ ـ ـ ن...
مـטּ گم شـُـده اَمـ ؛
اِدآمـﮧ دهد
بــرای دوبــاره آمــدنــش دعـــا نــکـن
هــمــانــی نــبـاشـــد کـه رفــتـه بـــود...
بــــــــَــرای اینکـــــــه
هنوز به تــــــــــــو فکر میکنم
هنوز نِگـــَـــــــــــــــرانَت می شوم
هنوز دِلتَـــنــــــــگــــــَت می شوم
وَ
هنـ ـ ـ ـوز ♥دوسـتـتـ ـ ـ♥ دارم
از خودم مُتِنَفِــــــــــــرَم
آسمان را پایین می کشم
نشان آسمان دهم !
بعضی چیزها را " باید " بنویسم
نه برای اینکه همه " بخونن " و بگن " عالیه "
برای اینکه " خفه نشم "
همین !!
نقطه جوش همان نقطه ایست که
همه چیز کم کم بخار میشود؛
محو میشود؛
کمرنگ میشود؛
آدم ها را به "نقطه جوش"نرسانید...
نامـــــــــــردها...
چنــــــــــد بغـــــــض به یک گـــــــــلو؟!
مــرا که هیچ مقصـدی به نامم،
و هیچچشمـی در انتظـارمنیست را
ببخشید که با بودنم، ترافیــــک کرده ام!...
نگرانمنباشید، من خوبم ...
از همان خوب هایی که پدربزرگم بود و
صبحشمُرد...
اگر برای تو شعری عاشقانه بخوانم
این شعر تا ابد با تو خواهد زیست
حتی وقتی که من دیگر نباشم
یا وقتی که دیگر میان ما عشقی نباشد
شعر عاشقانه بیشتر از آدم ها می ماند
عاشقانت تو را ترک می کنند
اما شعر عاشقانه
همیشه با تو خواهد بود
پس بگذار برایت شعری عاشقانه بخوانم
شعری از اعماق جان
که مرا یاد تو آورد...
شعری که همیشه با تو بماند
می دانم که از هم دوریم و میانمان فاصله است. میدانم بین من و تو دیواریست به بلندای آسمان اما برای با هم بودن نیازی در کنار هم بودن نیست تو یادم کنی و نکنی من به یادت هستم.همانقدر که دلهایمان پیش هم باشد کافیست.بگذار فاصله ها خود را به این جدایی ها دلخوش کنند وقتی دلهایمان با هم است خیالی نیست.
یادت باشه عزیزم،دوست دارم همیشه
تو گفتی با نور عشق،زندگی زیبا میشه
یادت باشه دلم رو به دست تو سپردم
این عشق اسمونی رو هرگز ازیاد نبردم
یادت باشه که عشقم ازروی بچه گی نیست
دوست دارم می دونی ازروی سادگیم نیست
یادت باشه که گاهی فکر شقایق باشی
برای من که عاشقم یه یار عاشق باشی
یادت باشه همیشه کنار من بمونی
کنار تو خوشبختم دلم می خواد بدونی
یادت باشه که می خوام برای تو بمونم
تا همیشه تا ابد ازتو بگم وازتوبخونم
یادت باشه که باتوهمیشه صادقم من
اگه برات می میرم بدون که عاشقم من
یادت باشه دلم رو هرگز به بازی نگیری
دست منو که عاشقم به گرمی عشق بگیری
یادت نره که گفتم دوست دارم عزیزم
بهار عاشقیمونو به زیر پات می ریزم
روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
چقدر قلبت زیباست…
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
میخوانمت تا دلم آرام بماند
اگر مي دانستي كه چقدر دلتنگ تو هستم درجه ي ديوانگي ام را به چشم خود مي ديدي
اگر مي دانستي كه لحظه هاي حضورت ، تيك تاك ساعت زمان زندگي از كار باز مي ايستد
امواج طوفاني نگاهم را كه زير پلكهاي پراز اشكم پنهان است حس مي كردي
اگر مي دانستي كه صداي ضربان نفسهايت در قلب بيقرارم ، حكايت دلواپسي ها را نقش مي بندد
تمام قصه هايي را كه در طول دوبهار براي رؤياهايم ساختم ، لمس و باور مي كردي
اگر مي دانستي كه طنين ناز صدايت ، فصل فصل كتاب زندگي ام را رنگين و زيبا مي كند
آنگاه تمام اشكهاي غريبانه ام براي دل شيشه اي و نازكت معنا مي شود
اگر مي دانستي كه لرزش ضربان قلبم براي ضربان قلب عاشقت چگونه هراسان مي تپد
عشق را در امواج نگاههاي بي تابي و دلنگراني هايم مي ديدي و حقيقت درونم را روشن مي گرفتي
اگر مي دانستي كه چقدر بيقرار و دلتنگ تو و لحظه هاي شيرين بودن و حس كردنت هستم
تپش موج هاي عاشقي را در چشمانم حس مي كردي و مي دانستي كه چقدر چشم به راه توام
اگر مي دانستي كه حتي با وجود بودنت و حس كردنت بازم هميشه و هرلحظه دلتنگ توام
مي ديدي كه يك ديوانه چگونه براي حضور تو و نفسهايت پرپر مي شود و هرلحظه اشك مي ريزد
آري من چشم به راه توام اي ماه تابان هستي و بي كسي هاي عاشقي غريب
من بي تاب و بيقرار لحظه هاي بودنت هستم اي ستاره ي چشمك زن و روشن شبهاي تارم
من زنده به عشق توام ، پايبند به نفس هاي توام ، و در انتظار حضور ديدگان عاشقت هستم
من با تكرار نفس هاي تو زنده هستم و با حرفها و لبخندهاي آسماني تو جاني تازه ميگيرم
آري من بي تو هيچم اي اولين و آخرين و تنها عشق ماندگار ...................
![]()
![]()
من بودم و تنهایی و یک راه بی انتها
یک عالم گله و خدایی بی ادعا
گم شده بودم میان دیروز و فردا
تا تو را یافتم.. با تو خودم را یافتمصدایت در گوشم پیچید
نگاهت در چشمانم نقش بست
نشان دادی به من آنچه بودم
آری، با تو رسیدم من به اوج خودمنامم را خواندی.. گفتی بارانم
بارانی شد دل و چشمانم
آری بارانی شدم تا ببارم
اما ای کاش بدانی تویی آسمانمبی تو نه معنا دارد باران
نه معنا دارد خورشید و نه رنگین کمان
ای که شبیه تر از خود به منی
بگو تا آخر راه با من هم قدمی
نِمــــیـــدانَمـ
دوستت دارمـ چهـ واژه ایـــــــــســت
کهــ هرچه میگویی عاشـــق تــــــــــــــــــر میشوی
و هرکه میشنـــــــــــــــــود....مغـــــ×ــــــــــــــ×ــــــــــرورتـــــر!!!
متــــــــاسفم… نه برای تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیست… نه برای خودم که دروغ تنهـــا خط قرمز زندگیـــستــــ بـــرایم…. متاسفم که چرا مزه ے عشـــــــق را…. از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم….
لاک غلط گیر را برمی دارم و “تو” را از تمام خاطراتم پاک می کنم
“تـــو” غلط اضافیِ زندگیم بودی ...
خاطره یعنی یک سکوت غیرمنتظره میان خنده های بلند
گوشه راستم بنویس پخش زنده . . .
پخش مستقیم از کجایش مهم نیست . . .!!!
بنویس زنده است هر چند دلش گرفته باشد . . .
این تو نیستی که مرا از یاد برده ای . . .
این منم که به یادم اجازه نمیدهم حتی از نزدیکی ذهنت عبور کند...
صحبت از فراموشی نیست . . .صحبت از لیاقت است
شبا وقتی که بیداری .. خدا هم با تو بیداره
تا وقتی که نخوابی تو .. ازت چش ور نمیداره
خدا میبینه حالت رو .. خدا میدونه حست رو
از اون بالا میاد پایین .. خدا میگیره دسِت رو
خدا میدونه تو قلبت .. چه اندازه تو غم داری
خدا میدونه تو دنیا .. چه چیزی رو تو کم داری
خدا نزدیک فلب توست .. با یک آغوش وا کرده
نذار پلکهاتو روی هم .. اگه قلبت پره درده